معنی فارسی genotyped

B1

به عمل شناسایی و تجزیه و تحلیل ژنوتیپ‌ها در موجودات زنده اشاره دارد.

The past tense of genotype; to have identified the genetic constitution of organisms.

verb
معنی(verb):

To determine the genotype of.

example
معنی(example):

گیاهان ژنوتیپ شدند تا تنوع‌های ژنتیکی آن‌ها شناسایی شود.

مثال:

The plants were genotyped to identify their genetic variations.

معنی(example):

او چندین نمونه را برای پروژه تحقیقاتی‌اش ژنوتیپ کرد.

مثال:

She genotyped several samples for her research project.

معنی فارسی کلمه genotyped

: معنی genotyped به فارسی

به عمل شناسایی و تجزیه و تحلیل ژنوتیپ‌ها در موجودات زنده اشاره دارد.