معنی فارسی gentlemouthed

B1

داشتن زبانی محترم و مودب.

Having a respectful and courteous manner of speaking.

example
معنی(example):

این سیاستمدار به خاطر رویکرد شایسته‌زبانش شناخته شده بود.

مثال:

The politician was known for his gentlemouthed approach.

معنی(example):

اظهارات شایسته‌زبان او احترامش را کسب کرد.

مثال:

His gentlemouthed remarks won him respect.

معنی فارسی کلمه gentlemouthed

:

داشتن زبانی محترم و مودب.