معنی فارسی genuflexion

B1

زانو زدن، فعل زانو زدن به عنوان نشانه‌ای از احترام و عبادت

The act of bending one or both knees as a gesture of respect, especially in a religious context.

example
معنی(example):

او در مقابل محراب یک زانو زدن انجام داد.

مثال:

He made a genuflexion in front of the altar.

معنی(example):

زانو زدن نشانه‌ای از احترام بود.

مثال:

The genuflexion was a sign of respect.

معنی فارسی کلمه genuflexion

: معنی genuflexion به فارسی

زانو زدن، فعل زانو زدن به عنوان نشانه‌ای از احترام و عبادت