معنی فارسی geomagnetically
B1به شکل مرتبط با میدان مغناطیسی زمین اشاره دارد.
In a manner relating to the Earth's magnetic field.
- ADVERB
example
معنی(example):
ماهوارهها بهصورت ژئومغناطیسی برای حفظ مدارهای خود عمل میکنند.
مثال:
The satellites operate geomagnetically to maintain their orbits.
معنی(example):
دادههای جمعآوریشده بهصورت ژئومغناطیسی برای ناوبری حیاتی است.
مثال:
The data collected geomagnetically is crucial for navigation.
معنی فارسی کلمه geomagnetically
:به شکل مرتبط با میدان مغناطیسی زمین اشاره دارد.