معنی فارسی germy

B1

میکروب‌زده، به سطوح یا اشیایی اطلاق می‌شود که دارای باکتری‌ها و میکروب‌ها هستند.

Describing something that is contaminated with germs.

adjective
معنی(adjective):

That carries germs.

example
معنی(example):

دستگیره در میکروب‌زده بود، بنابراین از ضدعفونی‌کننده استفاده کردم.

مثال:

The door handle was germy, so I used sanitizer.

معنی(example):

دست‌های میکروب‌زده او بیماری را در کلاس درس منتشر کرد.

مثال:

Her germy hands spread illness in the classroom.

معنی فارسی کلمه germy

: معنی germy به فارسی

میکروب‌زده، به سطوح یا اشیایی اطلاق می‌شود که دارای باکتری‌ها و میکروب‌ها هستند.