معنی فارسی gesticulant
B1مربوط به حرکات یا اشارههایی که در صحبت کردن به کار میروند.
A person who gestures while speaking.
- NOUN
example
معنی(example):
اشارات حرکتی به انتقال پیام او کمک کرد.
مثال:
The gesticulant gestures helped convey her message.
معنی(example):
به عنوان یک سخنران حرکتی، توجه جمعیت را به خود جلب کرد.
مثال:
Being a gesticulant speaker, he held the crowd's attention.
معنی فارسی کلمه gesticulant
:مربوط به حرکات یا اشارههایی که در صحبت کردن به کار میروند.