معنی فارسی get a feel for

B1

آشنا شدن یا درک کردن یک موضوع یا موقعیت به طور غیررسمی و تدریجی.

To become familiar with something through experience.

example
معنی(example):

قبل از استفاده از نرم‌افزار جدید، باید با آن آشنا شوم.

مثال:

I need to get a feel for the new software before using it.

معنی(example):

مدتی طول کشید تا با روندهای بازار آشنا شوم.

مثال:

It took time to get a feel for the market trends.

معنی فارسی کلمه get a feel for

: معنی get a feel for به فارسی

آشنا شدن یا درک کردن یک موضوع یا موقعیت به طور غیررسمی و تدریجی.