معنی فارسی get spliced

B2

به هم متصل شدن، به ویژه در مورد رشته‌ها یا بخش‌های مختلف.

To join or connect two parts together, especially in the context of film or genetics.

example
معنی(example):

رشته‌های دی‌ان‌ای در طول فرآیند ویرایش می‌توانند به هم متصل شوند.

مثال:

The DNA strands can get spliced during the editing process.

معنی(example):

فیلم‌برداری‌ها به هم متصل می‌شوند تا نسخه نهایی ساخته شود.

مثال:

The film footage will get spliced together to create the final cut.

معنی فارسی کلمه get spliced

: معنی get spliced به فارسی

به هم متصل شدن، به ویژه در مورد رشته‌ها یا بخش‌های مختلف.