معنی فارسی gez

B1

گِز، ساز موسیقی سنتی که در برخی مناطق دنیا به کار می‌رود.

A traditional musical instrument often played in certain cultures.

example
معنی(example):

گِز در کنار رودخانه بود.

مثال:

The gez was down by the river.

معنی(example):

او دوست دارد در تابستان گِز بازی کند.

مثال:

She loves to play the gez during summer.

معنی فارسی کلمه gez

: معنی gez به فارسی

گِز، ساز موسیقی سنتی که در برخی مناطق دنیا به کار می‌رود.