معنی فارسی gid
B1گید به معنای فرمان یا اشارهای است که به حیوانات برای حرکت یا انجام کاری داده میشود.
An instruction or signal to an animal to move or do something.
- noun
noun
معنی(noun):
A disease of sheep caused by tapeworm.
example
معنی(example):
اسب به گید از سوار خود پاسخ داد.
مثال:
The horse responded to the gid from its rider.
معنی(example):
او یک گید داد تا اسب را تشویق کند سریعتر برود.
مثال:
He gave a gid to encourage the horse to run faster.
معنی فارسی کلمه gid
:
گید به معنای فرمان یا اشارهای است که به حیوانات برای حرکت یا انجام کاری داده میشود.