معنی فارسی giddy-making

B1

حالت یا چیزی که باعث ایجاد شادابی و هیجان می‌شود.

Something that causes a feeling of excitement or joy.

example
معنی(example):

موسیقی شاداب‌کننده روحیه ما را بالا برد.

مثال:

The giddy-making music lifted our spirits.

معنی(example):

داستان‌های او شاداب‌کننده و پر از هیجان بود.

مثال:

Her stories were giddy-making and full of excitement.

معنی فارسی کلمه giddy-making

: معنی giddy-making به فارسی

حالت یا چیزی که باعث ایجاد شادابی و هیجان می‌شود.