معنی فارسی gingilis

B1

نوعی دانه که در آشپزی برای طعم دهی استفاده می‌شود.

A type of seed used for flavoring in cooking.

example
معنی(example):

دانه‌های زردک را می‌توان در بسیاری از غذاهای آسیایی یافت.

مثال:

Gingilis can be found in many Asian cuisines.

معنی(example):

آنها دانه‌های زردک را برای تقویت طعم غذا اضافه کردند.

مثال:

They added gingilis to enhance the flavor of the dish.

معنی فارسی کلمه gingilis

:

نوعی دانه که در آشپزی برای طعم دهی استفاده می‌شود.