معنی فارسی ginned
B1عبارت گنجاندن به عملی اطلاق میشود که در آن مواد از هم جدا میشوند، معمولاً در زمینههای کشاورزی و فرآوری.
Past tense of gin, meaning to separate fibers from seeds or to process fruit.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To remove the seeds from cotton with a cotton gin.
معنی(verb):
To trap something in a gin.
adjective
معنی(adjective):
Drunk
example
معنی(example):
پنبه برای جدا کردن الیاف از دانهها گنجانده شد.
مثال:
The cotton was ginned to separate the fibers from the seeds.
معنی(example):
او برای تولید شراب، انگورها را گنجاند.
مثال:
He ginned the grapes for wine production.
معنی فارسی کلمه ginned
:
عبارت گنجاندن به عملی اطلاق میشود که در آن مواد از هم جدا میشوند، معمولاً در زمینههای کشاورزی و فرآوری.