معنی فارسی girthed

B1

گرت شده، به معنای بستن یا محکم کردن دور چیزی با یک نوار، طناب یا کمربند.

Past tense of the verb to gird, meaning to encircle or secure something tightly.

adjective
معنی(adjective):

Of a sizeable girth; portly.

example
معنی(example):

ساقه درخت با یک طناب به طور محکم گرت شده بود.

مثال:

The trunk of the tree was girthed tightly with a rope.

معنی(example):

او بار را به محکم بر روی اسب گرت کرد.

مثال:

He girthed the load onto the horse securely.

معنی فارسی کلمه girthed

: معنی girthed به فارسی

گرت شده، به معنای بستن یا محکم کردن دور چیزی با یک نوار، طناب یا کمربند.