معنی فارسی gismondite

B2

نوعی دیگر از ماده معدنی که در نواحی خاصی یافت می‌شود.

Another type of mineral found in specific regions.

example
معنی(example):

آنها در حین تحقیق درباره مواد معدنی، گیسموندیت را کشف کردند.

مثال:

They discovered gismondite during their research on minerals.

معنی(example):

خواص گیسموندیت برای دانشمندان جالب بود.

مثال:

The properties of gismondite were fascinating to the scientists.

معنی فارسی کلمه gismondite

: معنی gismondite به فارسی

نوعی دیگر از ماده معدنی که در نواحی خاصی یافت می‌شود.