معنی فارسی give voice to
B2صدای کسی یا چیزی را در بحث یا ارائه نظرات دادن.
To express or articulate thoughts, feelings, or concerns.
- IDIOM
example
معنی(example):
این سازمان هدفش این است که صدای جوامع کمنماینده را به گوش برساند.
مثال:
The organization aims to give voice to the underrepresented communities.
معنی(example):
او در جلسه نگرانیهایش را ابراز کرد.
مثال:
She gave voice to her concerns during the meeting.
معنی فارسی کلمه give voice to
:
صدای کسی یا چیزی را در بحث یا ارائه نظرات دادن.