معنی فارسی gladsomely

B1

با شادی و خوشحالی، به طور شاداب.

In a joyful or cheerful manner.

example
معنی(example):

آنها با شادی در جشن رقصیدند.

مثال:

They danced gladsomely at the celebration.

معنی(example):

او با خوشحالی درباره شغل جدیدش صحبت کرد.

مثال:

He spoke gladsomely about his new job.

معنی فارسی کلمه gladsomely

:

با شادی و خوشحالی، به طور شاداب.