معنی فارسی gladsomest
B1شادترین، مربوط به حالتی که بیشترین شادی و خوشحالی را نشان میدهد.
Most glad; full of joy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
در میان تمام دانشآموزان، او شادترین در مهمانی بود.
مثال:
Among all the students, she was the gladsomest at the party.
معنی(example):
شادترین لحظات معمولاً با دوستان به اشتراک گذاشته میشوند.
مثال:
The gladsomest moments are often shared with friends.
معنی فارسی کلمه gladsomest
:شادترین، مربوط به حالتی که بیشترین شادی و خوشحالی را نشان میدهد.