معنی فارسی glairier

B1

بیشتر چسبناک، توصیف چیزی که حس چسبناکی بیشتری دارد.

More glairy; having a stickier or slimier texture.

example
معنی(example):

این پارچه از پارچه‌ای که قبلاً استفاده کردم، چسبناک‌تر به نظر می‌رسد.

مثال:

This fabric feels glairier than the one I used before.

معنی(example):

هرچه سطح چسبناک‌تر باشد، نور بیشتری منعکس می‌کند.

مثال:

The glairier the surface, the more light it reflects.

معنی فارسی کلمه glairier

: معنی glairier به فارسی

بیشتر چسبناک، توصیف چیزی که حس چسبناکی بیشتری دارد.