معنی فارسی glegly

B1

به معنای به سرعت یا با چابکی انجام شده است.

In a quick or lively manner.

example
معنی(example):

او در طول ارائه به طور گلقی صحبت کرد.

مثال:

He spoke glegly during the presentation.

معنی(example):

کودکان در پارک به طور گلقی بازی کردند.

مثال:

The children played glegly in the park.

معنی فارسی کلمه glegly

:

به معنای به سرعت یا با چابکی انجام شده است.