معنی فارسی gleichschaltung
C2تطبیق دادن و هماهنگ کردن همهی نهادها و جنبههای زندگی تحت کنترل دولت.
The process of forced coordination of all institutions under a totalitarian regime, especially used by the Nazis.
- NOUN
example
معنی(example):
سیاست گلیچشالتون برای کنترل تمام جنبههای زندگی استفاده شد.
مثال:
The policy of gleichschaltung was used to control all aspects of life.
معنی(example):
گلیچشالتون حاکمیت توتالیتر نازیها را تسهیل کرد.
مثال:
Gleichschaltung facilitated the Nazi regime's totalitarian rule.
معنی فارسی کلمه gleichschaltung
:
تطبیق دادن و هماهنگ کردن همهی نهادها و جنبههای زندگی تحت کنترل دولت.