معنی فارسی glibnesses

B1

گلابی‌های طعنه‌آمیز و لحن راحتی که ممکن است دروغ را پنهان کند.

The quality of being smooth-talking or insincerely fluent in speech.

example
معنی(example):

تسلط او بر کلام باعث شد به او اعتماد نکنم.

مثال:

His glibness made it hard to trust him.

معنی(example):

زبان‌بازی سیاستمدار در مناظره قانع‌کننده نبود.

مثال:

The politician's glibness was unconvincing in the debate.

معنی فارسی کلمه glibnesses

:

گلابی‌های طعنه‌آمیز و لحن راحتی که ممکن است دروغ را پنهان کند.