معنی فارسی gliffing
B1فرایند یا عمل ایجاد یا علامتگذاری گلّیف.
The act of making small marks or indentations.
- VERB
example
معنی(example):
علامتهای گلّیف نشان میدهد که درخت کجا باید بریده شود.
مثال:
The gliffing marks indicate where the tree should be cut.
معنی(example):
آنها مسیر را برای پیادهروی جدید علامتگذاری میکنند.
مثال:
They are gliffing the path for the new trail.
معنی فارسی کلمه gliffing
:فرایند یا عمل ایجاد یا علامتگذاری گلّیف.