معنی فارسی gliss

B1

گلیس، حرکتی به صورت سرخوردن یا لغزیدن است چه در رقص و چه در ورزش‌های یخی.

A sliding or gliding motion, particularly in dance or skating.

example
معنی(example):

رقاص یک گلیس زیبا را در سرتاسر صحنه اجرا کرد.

مثال:

The dancer performed a graceful gliss across the stage.

معنی(example):

در اسکیت، گلیس یک سرخوردگی نرم روی یخ است.

مثال:

In skating, a gliss is a smooth glide on the ice.

معنی فارسی کلمه gliss

: معنی gliss به فارسی

گلیس، حرکتی به صورت سرخوردن یا لغزیدن است چه در رقص و چه در ورزش‌های یخی.