معنی فارسی globy
B1به اشیاء یا حرکات مشابه گلابه اشاره دارد که به شکل یا نوعی از گلابه هستند.
Having a round or globular shape; resembling a globe.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اسباب بازی گلابی به آرامی روی زمین غلتید.
مثال:
The globy toy rolled smoothly on the floor.
معنی(example):
حرکات گلابی ورزشکار به نظر بیدردسر میآمد.
مثال:
The athlete’s globy movements made it seem effortless.
معنی فارسی کلمه globy
:
به اشیاء یا حرکات مشابه گلابه اشاره دارد که به شکل یا نوعی از گلابه هستند.