معنی فارسی gluck
B1صدای خاصی که معمولا از روی شگفتی یا عدم انتظار ایجاد میشود.
A noise made, often from surprise or sudden emotion.
- INTERJECTION
example
معنی(example):
او یک صدای غریبی از شگفتی درآورد وقتی هدیه را دید.
مثال:
He let out a gluck of surprise when he saw the gift.
معنی(example):
صدای غریب او همه را خنداند.
مثال:
Her gluck made everyone laugh.
معنی فارسی کلمه gluck
:صدای خاصی که معمولا از روی شگفتی یا عدم انتظار ایجاد میشود.