معنی فارسی gnathal

B1

جناتالی، مربوط به ساختارهای فکی یا دهانی موجودات زنده.

Relating to the jaw or jaw-like structures in organisms.

example
معنی(example):

منطقه جناتالی موجود زنده برای تغذیه آن اهمیت دارد.

مثال:

The gnathal region of the organism is important for its feeding.

معنی(example):

علمای علوم به ساختارهای جناتالی حشرات به منظور اهمیت تکاملی آنها می‌پردازند.

مثال:

Scientists study the gnathal structures of insects for their evolutionary significance.

معنی فارسی کلمه gnathal

:

جناتالی، مربوط به ساختارهای فکی یا دهانی موجودات زنده.