معنی فارسی gnomish

B2

گنومیش، مربوط به گنوم‌ها یا دارای صفات و ویژگی‌های آنها.

Relating to gnomes or having characteristics typical of gnomes.

example
معنی(example):

زبان گنومیش پر از عبارات و صداهای عجیب و غریب است.

مثال:

The gnomish language is full of quirky phrases and sounds.

معنی(example):

او کتابی پیدا کرد که شامل افسانه‌های گنومیش از زمان‌های باستانی بود.

مثال:

She found a book that contained gnomish tales from ancient times.

معنی فارسی کلمه gnomish

:

گنومیش، مربوط به گنوم‌ها یا دارای صفات و ویژگی‌های آنها.