معنی فارسی go about one's business

B2

به کارهای خود رسیدن یا با تمرکز بر وظایف خود ادامه دادن.

To proceed with one's own activities or duties.

verb
معنی(verb):

To attend to one's duties.

معنی(verb):

To depart.

example
معنی(example):

او او را تنها گذاشت تا به کارهایش برسد.

مثال:

She left him alone to go about his business.

معنی(example):

بهتر است که بگذارید او به کارهایش بدون وقفه برسد.

مثال:

It's best to let him go about his business without interruption.

معنی فارسی کلمه go about one's business

:

به کارهای خود رسیدن یا با تمرکز بر وظایف خود ادامه دادن.