معنی فارسی go over to

B1

حرکت کردن به سمت مکانی دیگر.

To move or travel to another place.

example
معنی(example):

بیایید به خانه‌اش برای شام برویم.

مثال:

Let's go over to his house for dinner.

معنی(example):

او تصمیم گرفت بعد از کلاس به کتابخانه برود.

مثال:

She decided to go over to the library after class.

معنی فارسی کلمه go over to

: معنی go over to به فارسی

حرکت کردن به سمت مکانی دیگر.