معنی فارسی go suck an egg

B2

عبارتی برای ابراز بی‌توجهی یا سخره کردن به کسی.

An informal expression used to dismiss someone or show disregard.

example
معنی(example):

وقتی او شکایت کرد، او به او گفت که برود و یک تخم‌مرغ بخورد.

مثال:

When he complained, she told him to go suck an egg.

معنی(example):

با احساس ناامیدی، او می‌خواست به رئیس خود بگوید که برود و یک تخم‌مرغ بخورد.

مثال:

Feeling frustrated, he wanted to tell his boss to go suck an egg.

معنی فارسی کلمه go suck an egg

: معنی go suck an egg به فارسی

عبارتی برای ابراز بی‌توجهی یا سخره کردن به کسی.