معنی فارسی go-down

B1

به منظور فعل که به معنی کاهش، غروب یا انجام چیزی در یک زمان خاص است.

To decrease, lower, or occur, often used in both literal and figurative contexts.

example
معنی(example):

خورشید شروع به غروب کردن در پشت کوه‌ها کرد.

مثال:

The sun began to go down behind the mountains.

معنی(example):

وضعیت می‌تواند در زمان نزدیک شدن به یک معامله تنش‌زا شود.

مثال:

Things can get tense when the deal is about to go down.

معنی فارسی کلمه go-down

: معنی go-down به فارسی

به منظور فعل که به معنی کاهش، غروب یا انجام چیزی در یک زمان خاص است.