معنی فارسی godmaking
B1خداسازی، فرایند یا عمل ایجاد یا تجسم خدایان و الوهیتها.
The act or process of creating a god or gods.
- NOUN
example
معنی(example):
آئینهای باستانی بخشی از خداسازی بودند.
مثال:
The ancient rituals were part of godmaking.
معنی(example):
خداسازی یک عمل مقدس در فرهنگ آنها بود.
مثال:
Godmaking was a sacred practice in their culture.
معنی فارسی کلمه godmaking
:خداسازی، فرایند یا عمل ایجاد یا تجسم خدایان و الوهیتها.