معنی فارسی godparent
B1پدرخوانده کسی است که در مراسم مذهبی برای کمک به یک کودک در تربیت او انتخاب می‌شود.
A person chosen to guide and support a child in a religious manner.
- noun
noun
معنی(noun):
The person who stood for a child during a naming ceremony or baptism
معنی(noun):
A godfather or godmother
معنی(noun):
One who cares for a child if untimely demise is met by the parents
example
معنی(example):
عمویم پدرخوانده من است و قول داده تا از من مراقبت کند.
مثال:
My uncle is my godparent and he promised to look after me.
معنی(example):
او، بهترین دوستش را به عنوان پدرخوانده کودک خود انتخاب کرد.
مثال:
She chose her best friend as the godparent of her child.
معنی فارسی کلمه godparent
:
پدرخوانده کسی است که در مراسم مذهبی برای کمک به یک کودک در تربیت او انتخاب می‌شود.
