معنی فارسی godson
A2پسر فردی که در مراسم مذهبی، به عنوان ولی یا مراقب او منصوب شده است.
A boy whose spiritual upbringing is overseen by a godparent.
- noun
noun
معنی(noun):
A male child whose baptism is sponsored by a godparent.
example
معنی(example):
او پسرخوانده من است و من ولی او هستم.
مثال:
He is my godson, and I am his godparent.
معنی(example):
پسرخوانده او هر تابستان میآید تا دیدن کند.
مثال:
Her godson comes to visit every summer.
معنی فارسی کلمه godson
:
پسر فردی که در مراسم مذهبی، به عنوان ولی یا مراقب او منصوب شده است.