معنی فارسی goin
B1گفتن یا نوشتن درباره رفتن به یک مکان، به طور غیررسمی و در محاوره استفاده میشود.
A colloquial form of 'going', indicating movement or travel to a place.
- VERB
example
معنی(example):
من به فروشگاه میروم تا مقداری شیر بخرم.
مثال:
I'm goin to the store to buy some milk.
معنی(example):
او بعدازظهر به فوتبال بازی کردن با دوستانش میرود.
مثال:
He's goin to play soccer with his friends this afternoon.
معنی فارسی کلمه goin
:
گفتن یا نوشتن درباره رفتن به یک مکان، به طور غیررسمی و در محاوره استفاده میشود.