معنی فارسی goldbricking

B1

مشغول کار مهم نبودن و بجای آن به تفریح و خوش‌گذرانی پرداختن، به ویژه در محل کار.

The act of avoiding work or responsibility; slacking off.

verb
معنی(verb):

(US slang) To shirk or malinger.

معنی(verb):

(US slang) To swindle.

example
معنی(example):

او به خاطر اینکه همکارانش متوجه شدند که بخشی از کارش را انجام نمی‌دهد، متهم به خوش‌گذرانی در محل کار شد.

مثال:

He was accused of goldbricking at work after his coworkers noticed he wasn't doing his share.

معنی(example):

مدیر از خوش‌گذرانی‌هایی که در میان تیم در حال اتفاق بود، ناراضی بود.

مثال:

The manager was frustrated with the goldbricking that was happening among the team.

معنی فارسی کلمه goldbricking

: معنی goldbricking به فارسی

مشغول کار مهم نبودن و بجای آن به تفریح و خوش‌گذرانی پرداختن، به ویژه در محل کار.