معنی فارسی goldsmithery
B1هنر و مهارتی که به ساخت و طراحی اشیاء طلایی مرتبط است.
The art and craft related to making and designing gold objects.
- OTHER
example
معنی(example):
او حرفه طلا سازی را از پدرش آموخت.
مثال:
He learned the craft of goldsmithery from his father.
معنی(example):
طلا سازی نیاز به دقت و توجه به جزئیات دارد.
مثال:
Goldsmithery requires a keen eye for detail.
معنی فارسی کلمه goldsmithery
:
هنر و مهارتی که به ساخت و طراحی اشیاء طلایی مرتبط است.