معنی فارسی gonadic

B1

نسبت به غدد جنسی یا آناتومی و عملکرد آنها.

Pertaining to the gonads or their functions.

example
معنی(example):

سلامتی گنادیکی برای تولید مثل ضروری است.

مثال:

Gonadic health is crucial for reproduction.

معنی(example):

او در پایان‌نامه‌اش بر روی توسعه گنادیکی تمرکز کرد.

مثال:

She focused on gonadic development in her thesis.

معنی فارسی کلمه gonadic

: معنی gonadic به فارسی

نسبت به غدد جنسی یا آناتومی و عملکرد آنها.