معنی فارسی gosses
B1غیبت کردن در مورد شخصی یا موضوعی بدون حضور آن فرد، به طور عمومی و بدون توجه به حقیقت.
To engage in casual or unconstrained conversation or reports about other people.
- noun
noun
معنی(noun):
A hat.
example
معنی(example):
بچهها درباره همکلاسیهایشان غیبت میکنند.
مثال:
The children gosses about their classmates.
معنی(example):
آنها اغلب در پارک بازی غیبت میکنند.
مثال:
They often gosses at the playground.
معنی فارسی کلمه gosses
:
غیبت کردن در مورد شخصی یا موضوعی بدون حضور آن فرد، به طور عمومی و بدون توجه به حقیقت.