معنی فارسی gowkedly
B1به طرز حیرتآوری یا شگفتزده.
In an amazed or astonished manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به شوخی گودیدانه خندید.
مثال:
She laughed gowkedly at the joke.
معنی(example):
او با تعجب به پدیده عجیب خیره شد.
مثال:
He stared gowkedly at the strange phenomenon.
معنی فارسی کلمه gowkedly
:
به طرز حیرتآوری یا شگفتزده.