معنی فارسی graffitied

B1

به معنای پوشش دادن یک سطح با گرافیتی، به ویژه به صورت غیرمجاز.

Covered with graffiti, usually in an unauthorized manner.

verb
معنی(verb):

To mark a surface with such images.

example
معنی(example):

ساختمان متروکه به طور کامل گرافیتی شده بود.

مثال:

The abandoned building was graffitied all over.

معنی(example):

دیوار با رنگ‌های زنده گرافیتی شده است.

مثال:

The wall has been graffitied with vibrant colors.

معنی فارسی کلمه graffitied

: معنی graffitied به فارسی

به معنای پوشش دادن یک سطح با گرافیتی، به ویژه به صورت غیرمجاز.