معنی فارسی grainedness
B1دانهدار بودن، کیفیت و ویژگی چوب یا دیگر مواد که در آن خطوط یا بافتهای مشخصی وجود دارد.
The quality of being grainy, often referring to textures and visual patterns in materials.
- NOUN
example
معنی(example):
دانهدار بودن چوب به آن ظاهری روستایی میدهد.
مثال:
The grainedness of the wood gives it a rustic look.
معنی(example):
هنرمندان اغلب هنگام خلق آثار خود، به دانهدار بودن مواد توجه میکنند.
مثال:
Artists often consider the grainedness of materials when creating their works.
معنی فارسی کلمه grainedness
:دانهدار بودن، کیفیت و ویژگی چوب یا دیگر مواد که در آن خطوط یا بافتهای مشخصی وجود دارد.