معنی فارسی graithly
B1به صورت گرايث، به معنای به وضوح و مؤثر بیان کردن یک ایده یا فکر.
In a manner that is clear and effective in presenting an idea or thought.
- ADVERB
example
معنی(example):
او درباره تجربیاتش به طور گرايثلی صحبت کرد.
مثال:
He spoke graithly about his experiences.
معنی(example):
مقاله به طور گرايثلی نوشته شده بود تا از سردرگمی جلوگیری شود.
مثال:
The article was written graithly to avoid confusion.
معنی فارسی کلمه graithly
:
به صورت گرايث، به معنای به وضوح و مؤثر بیان کردن یک ایده یا فکر.