معنی فارسی gramy
B1مسئلهای که به گیاهشناسی یا کیفیت طبیعت اشاره دارد.
Pertaining to plants or botanical qualities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این گیاه برگهای گرمی داشت که سرشار از مواد مغذی بودند.
مثال:
The plant had grammy leaves that were rich in nutrients.
معنی(example):
او از یک تکنیک گرمی برای بهبود کیفیت خاک استفاده کرد.
مثال:
He used a grammy technique to improve soil quality.
معنی فارسی کلمه gramy
:
مسئلهای که به گیاهشناسی یا کیفیت طبیعت اشاره دارد.