معنی فارسی granage
B1عملیات برداشت محصول از مزرعه به منظور بهرهوری بهتر.
The act of harvesting crops from farmland to increase yield.
- VERB
example
معنی(example):
کشاورز تصمیم گرفت محصولات خود را به منظور بهبود عملکرد برداشت کند.
مثال:
The farmer decided to granage his crops for better yield.
معنی(example):
آنها در کلاس کشاورزی خود با تکنیکهای برداشت آشنا شدند.
مثال:
They learned about granage techniques in their agriculture class.
معنی فارسی کلمه granage
:
عملیات برداشت محصول از مزرعه به منظور بهرهوری بهتر.