معنی فارسی grand-mums
A2مادربزرگها، زنان مسن که مادر والدین هستند و معمولاً در خانواده نقش مهمی دارند.
Grandmothers; the mothers of one's parents.
- NOUN
example
معنی(example):
مادربزرگهای من بهترین کلوچهها را میپزند.
مثال:
My grand-mums bake the best cookies.
معنی(example):
ما در تعطیلات به دیدن مادربزرگهای خود رفتیم.
مثال:
We visited my grand-mums during the holidays.
معنی فارسی کلمه grand-mums
:
مادربزرگها، زنان مسن که مادر والدین هستند و معمولاً در خانواده نقش مهمی دارند.