معنی فارسی grandmotherliness
B1مادربزرگوار بودن به حالت یا ویژگیهایی اشاره دارد که بیانگر رفتار و خصوصیات مادربزرگهاست.
The quality or state of being nurturing and warm like a grandmother.
- NOUN
example
معنی(example):
مادربزرگوار بودن او باعث شد همه در جمع احساس خوشآمد داشته باشند.
مثال:
Her grandmotherliness made everyone feel welcome at the gathering.
معنی(example):
در آشپزی او یک نوع خاص از مادربزرگوار بودن وجود دارد.
مثال:
There is a special grandmotherliness in her cooking.
معنی فارسی کلمه grandmotherliness
:
مادربزرگوار بودن به حالت یا ویژگیهایی اشاره دارد که بیانگر رفتار و خصوصیات مادربزرگهاست.