معنی فارسی gratification
B2 /ˌɡɹætɪfɪˈkeɪʃən/رضایت، احساس خوشحالی یا خوشنودی که از برآورده شدن نیازها و خواسته‌ها ناشی می‌شود.
A feeling of pleasure or satisfaction obtained from achieving something.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of gratifying, or pleasing, either the mind, the taste, or the appetite.
مثال:
the gratification of the heart
معنی(noun):
A feeling of pleasure; satisfaction
معنی(noun):
A reward; a gratuity.
example
معنی(example):
او بعد از کمک به دیگران احساسی از رضایت پیدا کرد.
مثال:
He felt a sense of gratification after helping others.
معنی(example):
رضایت از دستیابی به اهداف خود بسیار رضایت‌بخش است.
مثال:
The gratification of achieving your goals is very fulfilling.
معنی فارسی کلمه gratification
:
رضایت، احساس خوشحالی یا خوشنودی که از برآورده شدن نیازها و خواسته‌ها ناشی می‌شود.
