معنی فارسی greasies

B1

چربی یا روغن که بر روی یک سطح باقی می‌ماند.

Greasy substances that can leave a slimy or oily residue.

example
معنی(example):

بعد از کار روی ماشین، دست‌هایم پر از چربی بود.

مثال:

My hands were covered with greasies after working on the car.

معنی(example):

او چربی‌ها را از صورتش پاک کرد.

مثال:

He wiped the greasies off his face.

معنی فارسی کلمه greasies

: معنی greasies به فارسی

چربی یا روغن که بر روی یک سطح باقی می‌ماند.